Celia Hart Santamaría
خبر کوتاه، ولی دردناک بود:" سِلیا هارت سانتاماریا، 45 ساله و آبیل هارت سانتاماریا، 48 ساله، دختر و پسر دو تن از چهره های برجسته و مؤثّر انقلاب کوبا در یک سانحه ی رانندگی جان باختند" [1]
این تصادف بعد از ظهر روز یکشنبه، هفتم سپتامبر در ناحیه ی "میرامار" (Miramar) واقع در هاوانا رخ داد. جزئیاتی در مورد این حادثه در دست نیست، امّا به نظر می رسد که اتوموبیل آن ها، احتمالاً در نتیجه ی شرایط نامناسب جادّه پس از طوفان اخیر، با یک درخت برخورد داشته است.
پیکر سِلیا و آبیل ابتدا به گورستان "ریوِرو، کالزادا و کا" (Rivero, de Calzada y K) برده شد و از آن جا مراسم تشییع جنازه با حرکت به سوی "کولومبوس نیکروپولیس" (Columbus Necropolis) آغاز شد. سرانجام در ساعت 10 صبح به وقت محلّی، آن ها در همین محل به خاک سپرده شدند.
خانواده ی سلیا، یک خانواده ی انقلابی پرسابقه است که همراه با فیدل کاسترو علیه دیکتاتوری باتیستا مبارزه کرده بود. سلیا هارت، مدافع صریح میراث سیاسی و انقلابی لئون تروتسکی بوده است. مقالات او پیرامون این موضوع، که از سوی وب سایت مارکسیستی "اِل میلیتانته" به اسپانیایی و هم چنین بر روی سایت "در دفاع از مارکسیسم" منتشر شده است، به بحث های مهمی حول مسأله ی تروتسکی و عقاید او، هم در کوبا و هم در سطح بین المللی، دامن زد.
سلیا هارت در ژوئیه ی 1962، درست چند ماه پس از بحران موشکی کوبا[2]، به دنیا آمد. مادر او، هایدی سانتاماریا (Haydée Santamaría) یک انقلابی بود که همراه با فیدل کاسترو در یورش مشهور به پادگان مونکادا (به تاریخ 26 ژوئیه 1953) شرکت داشت، و در این جا بود که برادر و دوست پسر خود را از دست داد. [3]
آرماندو هارت (Armando Hart)، پدر سلیا، فعّالیت های سیاسی خود را در روز های سیاه دیکتاتوری باتیستا آغاز کرد؛ همان موقع، او به عنوان یک وکیل جوان، توانست به یک رهبر دانشجویی در دانشگاه تبدیل شد. او عضو "جنبش ملّی انقلابی" (Movimiento Nacional Revolucionario) به رهبری گارسیا بارسِنا (García Barcena)- یک استاد دانشگاه که در نتیجه ی ضدّیت با باتیستا تا پیش از حمله ی به پادگان مونکادا در زندان به سر می برد- بود.
آرماندو هارت و هایدی سانتاماریا در کنار فیدل کاسترو و چه گوارا مبارزه نمودند و خود را وقف اهداف انقلابی شان کردند. سرانجام پس از سرنگونی باتیستا و پیروزی انقلاب در سال 1959، آرماندو وزیر آموزش و پرورش کوبا شد و هایدی سانتاماریا ریاست "خانه ی آمریکایی ها" (Casa de las Américas) را به عهده گرفت، نهادی که وظیفه ی همبستگی انقلابی با مبارزات در قارّه ی آمریکا را به عهده داشت.
هایدی همواره مخالف با "شوروی زدگی"، به معنای تلاش برای تحمیل بوروکراسی سفت و سخت استالینیستی وچارچوب ها و تفکّرات دگماتیک بر کوبا، بود. در "خانه ی آمریکایی ها"، فضایی برای دگماتیسم یا به اصطلاح رئالیسم سوسیالیستی نبود. متأسّفانه، او در سال 1980 دست به خودکشی زد.
آرماندو هارت از بنیان گذاران حزب کمونیست در سال 1965 بود و طی سال های 1965-70 دبیر تشکیلاتی و از 1965-91، عضو کمیته ی مرکزی این حزب بود. هارت از سال 1976 تا 1997 وزیر فرهنگ کوبا بود و هم اکنون نیز عضو کمیته ی مرکزی حزب کمونیست است.
سلیا در چنین خانواده به دنیا آمد و خود می گوید:
" من در مرکز یک گردباد به دنیا آمدم، بین احساسات عمیق و بزرگ مادرم از یک سو و فراست و عشق وافر پدرم به مطالعه از سویی دیگر- هر دوی آنان عمیقاً وارد حیات سیاسی کوبا شده بودند." سلیا در سال 1980، یک ماه پیش از خودکشی مادرش، تصمیم گرفت تا در دانشگاه هاوانا به مطالعه ی فیزیک بپردازد. دو سال بعد، او به دانشگاه "دِرِزدن" (Dresden) جمهوری دموکراتیک آلمان فرستاده شد تا تحصیلات خود را به پایان برساند. در سال 1987 فارغ التحصیل شد؛ او نخستین دختر خارجی بود که از این دانشکده فارغ التحصیل می شد. سپس به هاوانا بازگشت و تا یک سال پیش در دانشگاه کار می کرد. در طی همین مدّت، قریب به 15 اثر تخصّصی در مورد "خاصیّت مغناطیسی" و "اَبَر رسانایی" به رشته ی تحریر در آورد. او هم چنین در نزدیک به شش کنفرانس (در کشور های ایتالیا، برزیل و آرژانتین) شرکت نمود.
سلیا طی گفتگویی با رفیق الن وودز[4]، از دوران زندگی خود در جمهوری دموکراتیک آلمان چنین می گوید:
"در طی دوران اقامتم در جمهوری دموکراتیک آلمان، دریافتم که تضادّی بین اجتناب ناپذیری سوسیالیسم جهت مبارزه برای یک دنیای بهتر و بوروکراسی- خفه کردن هرگونه ابتکار عمل و آن حس بی تفاوتی و سرخوردگی که با وجود شرایط خوب زندگی در آن کشور مشاهده کردم- وجود دارد. تصاویر هونکر[5]، که در ویترین هر مغازه ای پیدا می شد، من را آزار می داد."
به این ترتیب، زمینه به آرامی برای گذار سلیا به سوی تروتسکیسم آماده می شد؛ آن گونه که خود می گوید:
" در سال 1985، برای تعطیلات به کوبا بازگشتم و احساس نومیدی و یأس خودم را [ در نتیجه ی شرایط موجود آلمان] با پدرم در میان گذاشتم. پدرم در پاسخ، قفسه ای را باز کرد و چهار کتاب درآورد: کتاب سه جلدی "زندگی تروتسکی" نوشته ی ایزاک دویچر و کتاب "انقلابی که به آن خیانت شد" به قلم تروتسکی. من این کتاب ها را بلعیدم، امّا تا چند ماه پیش فرصت خواندن مابقی آثار تروتسکی را نداشتم."
او ادامه می دهد که:" از آن زمان، همه چیز هم چون قطعه های یک پازل در جای خود قرار می گرفت. من دریافتم که چگونه به انقلاب روسیه - والبته نه فقط به انقلاب روسیه- خیانت شده است و میلیون ها تن از رفقا فریب خوردند."
با این حال هیچ یک از آثار سلیا، به جز پیش گفتار او بر کتاب مادرش با نام "هایدی از مونکادا می گوید" (Haydée habla del Moncada)، در کوبا منتشر نشده است. نوشته های او نخست در وب سایت "ال میلیتانته" و "در دفاع از مارکسیسم" و سپس نشریه ی اسپانیایی Marxismo Hoy منتشر شد. بعدها، کتابی به شکل مجموعه ی دست نوشته های او به اسپانیایی و با عنوان "دست نوشته های انقلابی" (Apuntos Revolucionarios) از سوی "گرایش بین المللی مارکسیستی" به چاپ رسید که با کمک "بنیاد فردریک انگلس" به عموم مردم کوبا و اسپانیا معرّفی شد.
رفقای "IMT" برای نخستین بار با سلیا هارت تماس برقرار کردند و فرصتی در اختیار او قرار دادند تا بتواند با جریان بین المللی تروتسکیسم ارتباط داشته باشد. سلیا در کنگره ی جهانی سال 2004 شرکت نمود؛ مدّتی پس از این کنگره او نوشت:
" مدّتی می شود که از کنفرانس بین المللی گرایش مارکسیستی باز گشته ام. برای من تجربه ی بسیار مهمّی بود. من برخی از رفقای بسیار خوب پاکستان، اسرائیل، اسپانیا، ایالات متحده را ملاقات کردم... و اکنون می فهمم که تنها نیستم، می فهمم همان عقاید مشابهی که من از آن دفاع می کنم، در حال گسترش در سراسر دنیا است [...]"
از آن زمان به بعد، سلیا در ارتباط پیگیر با IMT بوده است و در جلسات مختلفی (در کشورهای مختلف) سخنرانی داشته است. در فوریه ی امسال، او به مناسبت نخستین چاپ کتاب "انقلابی که به آن خیانت شد" در کوبا با حضور 100 نفر از مردم کوبا در نمایشگاه کتاب هاوانا صحبت نمود.
در 28 ماه مه امسال نیز در یک گردهمایی موفق با حضور 200 نفر از مردم مونترال صحبت نمود. روز بعد نیز همایشی از سوی IMT در مورد "انقلاب مداوم" برگزار شد که رفیق سلیا در آن سخنرانی نمود. این آخرین همایش عمومی بود که سلیا در آن صحبت کرد. قرار بود تا او به مناسبت چاپ کتاب جدید الن وودز (اصلاحات یا انقلاب) فوریه ی بعدی در نمایشگاه کتاب هاوانا سخنرانی داشته باشد. [6]
این تصادف وحشتناک، یکی دیگر از رفقای ارزشمند و نازنین ما را گرفت. امّا خاطره ی او و بالاتر از آن، عقایدی که از آن دفاع می نمود، هم چنان زنده خواهد ماند.
بدرود رفیق سلیا! ما مبارزه را ادامه خواهیم داد!
توضیحات:
[1] روزنامه ی گرانمای کوبا خبر کوتاهی را (به زبان اسپانیایی) در این مورد متشر کرد؛ خبرگزاری های مختلف هم به نقل از این روزنامه، مطالب کوتاهی را منتشر کردند (به عنوان نمونه نگاه کنید به این خبر) که اطّلاعاتی در مورد شخصیّت و زندگی سلیا هارت به دست نمی داد. تنها دو مطلب از رفیق الن وودز، یکی با عنوان "سِلیا هارت کیست؟" (2004) و دیگری "سلیا هارت سانتاماریا" (لندن، 2008) پیدا کردم که در نوشتن این مطلب بسیار از آن بهره بردم.
[2] هنگامی که کوبا در سال 1961 با استقرار موشک های بالستیک قارّه پیمای شوروی در خاک این شبه جزیره، کانون منازعه ی شرق و غرب شده بود، رئیس جمهور آمریکا، کندی، اقدام به محاصره ی نظامی کوبا نمود. این تشنّج که به "بحران موشکی" معروف شد، با برچیده شدن موشک ها به وسیله ی خروشچف خاتمه یافت.
[3] 26 ژوئیه، سالگرد شروع انقلاب کوبا در سال 1953 است که با حمله به پادگان «مونكادا » به وقوع پیوست. در این روز تاریخی، فيدل كاسترو حقوقدان جوان و مترقی، با 185 تن از زنان و مردان همرزم خود که همگی از قشر تحصيلكرده و روشنفكر این کشور بودند، تلاش نمودند تا یکی از بزرگترین پادگان های واقع در جزیره ی کوبا در شهر سانتیاگو را سرنگون کرده و باعث تکان دادن «جامعه ی رخوت زده» تحت دیکتاتوری سرکوبگر «باتیستا» شوند که از حمایت ایالات متحده ی آمریکا برخوردار بود. کاسترو خود، شکست در این حمله را به دلیل برتری تعداد سربازان پادگان (2000 سرباز) و تجهيزات پیشرفته آنان، پيش بيني كرده بود. در طی این حمله که تعدادی از انقلابیون کشته و زخمی شدند، فيدل نیز زخمی گشت و به همراه برادرش رائول دستگير شدند. (فیدل کاسترو پس از دستگیری محاکمه شد و به 15 سال زندان محکوم گردید؛ ولی دو سال بعد در 1955، رژیم باتیستا بر اثر فشار افکار عمومی مجبور به آزادی همه ی زندانیان سیاسی گشت البته برادران کاسترو پس از آزادی به مکزیک تبعید شدند) گرچه این حمله با شکست مواجه شد، امّا با اين عمل جنبش وارد دوران تازه ی حيات خود شد كه سرانجام شش سال بعد در سال 1959 به پيروزی کامل انجامید. نگاه کنید به:
مرادی، المیرا. "کوبا از مونکادا تا امروز":
http://salam-socialism.blogfa.com/post-476.aspx
[4] وودز (Alan Woods) در حال حاضر ویراستار بخش سیاسی وب سایت معروف "در دفاع از مارکسیسم" (marxist.com) و دبیر "گرایش بین المللی مارکسیستی" (IMT) می باشد. در میان آثاری که به وسیله ی او نوشته شده است، می توان به عناوین زیر اشاره کرد:
" لنین و تروتسکی: آن ها حقیقتاً مدافع چه چیز بودند؟ " و " فلسفه ی مارکسیستی و علم نوین"،" بلشویسم: راهی به سوی انقلاب"، " مارکسیسم و ایالات متحده"، "تاریخ فلسفه" (بر روی اینترنت)، "ایرلند: جمهوری خواهی یا انقلاب"،" انقلاب ونزوئلا- از منظر سوسیالیسم" و "مارکسیسم چیست؟" (کاری مشترک با راب سووئِل و مِک بروکس)
کتاب های الن به زبان های مختلفی هم چون اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، یونانی، ترکی، اُردو، دانمارکی، پرتغالی، روسی و اندونزیایی ترجمه شده است.
[5] اریش هونِکِر، رهبر پیشین آلمان شرقی. در جنگ دوّم جهانی به عنوان یکی از افسران ارشد ارتش شرکت داشت و پس از جنگ به عضویّت حزب سوسیالیست آلمان شرقی درآمد. اریش هونِکر در سال 1971 پس از کناره گیری اولبریشت به ریاست جمهوری و دبیر کلّی حزب واحد سوسیالیست آلمان شرقی برگزیده شد. هونکراز مدافعان سرسخت احداث دیوار 46 کیلیومتری برلین بود. دیواری که در سال 1961 به منظور جلوگیری از فرار اتباع آلمان شرقی به آلمان غربی احداث شد. هونکر از 1971 تا اکتبر 1989 به مدّت 18 سال رهبری آلمان شرقی را بر عهده داشت و در روز 18 اکتبر 1989 مجبور به استعفا شد. سرانجام اریش هونکر در تاریخ 29 ماه مه 1994 با بیمای سرطان کبد در شیلی درگذشت.
[6] برای اطّلاع از این کتاب، به مطلب "اصلاحات یا انقلاب" در همین وبلاگ مراجعه کنید.
منابع:
نیّری، کامران." انقلاب کوبا و تداوم انقلابی"، نگاه، دفتر پانزدهم، ص. 100
Woods, Alan. "Celia Hart Santamaría (1962 – 2008)" (London Sep 8, 2008
Source: Militant
Articles by Celia Hart in Persian: